به یادت مینویسم ای آرام جان دل خسته ی من...
تنهایی را دوست دارم، چون در تنهایی هایم بوی تو در فضای اتاق کوچکم می پیچد و اتاقم به بهشتی تبدیل می شود که انگار همه چیز امن و امان است می دانم وجود داری
معبودم! و ...هرگز به وجودت
شک نمی کنم...
هوا هوای خواستن توست من صبح تابه شب منتظر تو ام خوب من!!!
می دانی...
گاهی دوست دارم هیچ کس در دنیا نباشد.فقط من باشم و عشقم و تو...
حرکت های مداوم خورشید، گردش زمین ،همه و همه گذر روزهای زیبایی راست که من از او دورم!
روز هایی که می شد فقط من بودم و او و تو میزبان ما بودی ...
خدایا خودت فاصله ها را کمتر و کمتر کن...
|
*| نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29 و ساعت 2:24 عصر توسط
غریبه ای در شهر |
نظرات ( )